- مرس بن
نام قدیمی روستایی در منطقه ی ساری
معنی مرس بن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مورد، درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد، آس، آسمار
(مُ سَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مرسل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان. ارسال شدگان. فرستادگان. گسیل داشتگان:
مدرس شد عباد مخلصین را
سبق داد از حقیقت مرسلین را.
عطار (اسرارنامه).
، پیغمبران. (ناظم الاطباء). پیامبران. رسولان:
لاتعجبوا اشارت کرده به مرسلین
لاتقنطوا بشارت داده به اتقیا.
خاقانی.
شیر گفت آری و لیکن هم ببین
جهدهای انبیا و مرسلین.
مولوی.
- سیدالمرسلین، آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء). پیامبر اسلام: آخر ایشان در نبوت و اول در مرتبت آسمان حق... سیدالمرسلین...، ابن عبد مناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه).
- شیخ المرسلین، حضرت نوح علیه السلام. (ناظم الاطباء)
مدرس شد عباد مخلصین را
سبق داد از حقیقت مرسلین را.
عطار (اسرارنامه).
، پیغمبران. (ناظم الاطباء). پیامبران. رسولان:
لاتعجبوا اشارت کرده به مرسلین
لاتقنطوا بشارت داده به اتقیا.
خاقانی.
شیر گفت آری و لیکن هم ببین
جهدهای انبیا و مرسلین.
مولوی.
- سیدالمرسلین، آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله. (ناظم الاطباء). پیامبر اسلام: آخر ایشان در نبوت و اول در مرتبت آسمان حق... سیدالمرسلین...، ابن عبد مناف العربی را برای عز نبوت و خاتمت رسالت برگزید. (کلیله و دمنه).
- شیخ المرسلین، حضرت نوح علیه السلام. (ناظم الاطباء)
(مَ جِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان. در ده هزارگزی شمال شرقی رامیان و 3هزارگزی جنوب راه گرگان به شاهرود و در دشت معتدل هوائی واقع و دارای 460 تن سکنه است. آبش از قنات و رود خانه خرما رود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
(مِ)
لغت نامه دهخدا
بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه. راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد
(مُ سَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مرسل در حالت رفع (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستادگان. فرستاده شدگان. ارسال شدگان: قال فما خطبکم أیها المرسلون. (قرآن 57/15 و 31/51) ، گفت کار شما چیست ای فرستادگان.... یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون. (قرآن 10/27) ، ای موسی بیم نداشته باش که نزد من فرستادگان نمیترسند
(مُ سِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مرسل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان. ارسال کنندگان. مرسلین: انا مرسلوا الناقه فتنه لهم فارتقبهم و اصطبر. (قرآن 27/54) ، ما فرستندۀ ناقه هستیم تا ایشان را فتنه ای باشد پس چشم در راه ایشان باش و صبر پیشه کن. و رجوع به مرسلین و مرسل و ارسال شود
به لغت سریانی دارچینی است. (از مخزن الادویه)
(مُ سِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مرسل در حالت نصبی و جری (در فارسی این قاعده رعایت نشود). مرسلون. فرستندگان. ارسال دارندگان
(مَ غَ زَ)
لغت نامه دهخدا
ماه ایران باستان، مطابق تقریباً شباط و فوریه. (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی از اسامی نه ماهی که در کتیبۀ بیستون ذکر شده ’مرغ زن’ است و آن ماه دوم از زمستان (انامک - مرغ زن - وی یخن) بوده است و ظاهراً معنی چمن زن میدهد. (از تاریخ ایران باستان ص 1499)
(مَ گَ زَنَ)
لغت نامه دهخدا
یکی از ماههای فرس. یکی از نه ماهی که ذکر آنها در کتیبۀ بیستون از داریوش کبیر آمده است. ترجمه عبارت کتیبه در این مورد چنین است: اهورمزدا مرا یاری کرد بفضل اهورمزد ویندفرن بابل را گرفت و آن را به اطاعت در آورد. ماه مرگ زن روز 22 بود که ازخ که خود را بخت نصر می نامید دستگیر شد. با توجه به فتح بابل زمان این ماه را می توان تعیین کرد. و رجوع به تاریخ ایران باستان ص 548 و خرده اوستا ص 207 شود
(فَ رَ مَ)
لغت نامه دهخدا
پادشاه گرجستان معاصر اشک هیجدهم موسوم به اردوان سوم است که به تحریک تی بریوس امپراطور روم به جنگ اردوان آمد و اردوان سوم، پسر خود را که ارد نام داشت به مقابلۀ او فرستاد. ولی چون قوای فرس من بیشتر بود، اردبا او بجنگید و سرانجام این جنگ به شکست قوای ایران تمام شد. (از ایران باستان پیرنیا صص 2401-2403)
(مَ)
لغت نامه دهخدا
در غیاث و به تبع آن در آنندراج به معنی به ته نشسته شده و درد هر چیز آمده است به صورت نعت مفعولی از مصدر رسوب، ولی رسوب لازم است و نعت مفعولی ندارد و آنچه مرسوب معنی کرده اند، معنی راسب است. و رجوع به راسب شود
نام روستایی در قشلاق کلارستاق
از توابع خرم آباد تنکابن
نام مرتعی در شیرگاه
بزی با صورت سفید و یا رنگهای دیگر و رنگ بدن متفاوت
مرتعی جنگلی کنار راه رویان به کجوردر محل به آن کفسن گویند
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر، نقطه ای
از مراتع لنگا واقع در منطقه ی عباس آباد
سر و ته، وارونه، کش دادن حرف و درگیری لفظی، زیر و رو
ته دره، نام بخشی در کوه های جنوبی بهشهر
زیر شیروانی
خرس بان، خرس بازکسی که جهت سرگرم کردن مردم خرس رقصاندلوطی
نام مرتعی در حوزه ی شهرستان آمل
منطقه ای تاریخی با آثارباستانی قابل اعتنا در شرق لاشک نور
کسی که شیر را مایع زند
پناه بگیر